English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5865 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
selection U دسته یا هیات انتخاب شده
selections U دسته یا هیات انتخاب شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
challenge U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenged U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenges U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
radio button U شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
mission U هیات اعزامی هیات تبلیغی
missions U هیات اعزامی هیات تبلیغی
summings up U خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summing up U خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
target selector U دوربین انتخاب هدف دوربینی که مخصوص انتخاب هدفها به وسیله توپ است
tree U روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
sophistication U نوع انتخاب سریع که اطلاعات مرحله اول مرتب سازی در مرحله دوم به کار می رود تا سرعت انتخاب را افزایش دهد
ineligibility U عدم قابلیت برای انتخاب شدن محرومیت از انتخاب شدن غیرقابل قبول
mounting U دسته و پشت بند دسته شمشیر
checked U جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
checks U جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
check U جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
menu item U یک انتخاب در فهرست انتخاب
nosegay U دسته گل یایک دسته علف
lorgnettes U ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette U ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
bodies U هیات
board U هیات
boarded U هیات
corps U هیات
party U هیات
mission U هیات
council U هیات
councils U هیات
body U هیات
missions U هیات
directorate U هیات مدیره
arbitral tribunal U هیات تحکیم
selection board U هیات گزینش
legislatures U هیات مقننه
deputation U هیات نمایندگان
deputations U هیات نمایندگان
legislature U هیات مقننه
the ministry U هیات وزیران
council of ministers U هیات وزیران
legislative assembly U هیات مقننه
directorates U هیات مدیره
delegations U هیات نمایندگان
cabinet U هیات دولت
delegation U هیات نمایندگان
council of ministers U هیات وزرا
consular corps U هیات کنسولی
governing bodies U هیات حاکمه
governing body U هیات حاکمه
cabinets U هیات دولت
managing commission U هیات مدیره
managing committee U هیات مدیره
managing committee U هیات رئیسه
jury U هیات منصفه
juries U هیات منصفه
sovereigns U هیات رئیسه
juries U هیات داوران
executive committee U هیات اجرایی
jury U هیات داوران
board of directors U هیات نظار
fact finding body U هیات تحقیق
executive commission U هیات رئیسه
executive commission U هیات مجریه
board of trutees U هیات امنا
board of trustee U هیات امناء
diplomatic corps U هیات سیاسی
cabint U هیات وزرا
sovereign U هیات رئیسه
board of conciliation U هیات مصالحه
diplomatic corps U هیات دیپلماتیک
executive committee U هیات رئیسه
board of directors U هیات مدیره
constituencies U هیات موکلان یک حوزه
constituency U هیات موکلان یک حوزه
officer U عضو هیات رئیسه
election of the committee U انتخابات هیات رئیسه
officers U عضو هیات رئیسه
head of the mission U رئیس هیات اعزامی
diplomatic body U هیات نمایندگان سیاسی
benches U هیات قضات محکمه
jurors U عضو هیات منصفه
juror U عضو هیات منصفه
grand jury U هیات منصفه عالی
grand juries U هیات منصفه عالی
foremen U سخنگوی هیات منصفه
diplomatic bady U هیات سیاسی نمایندگان
verdicts U تصمیم هیات منصفه
verdict U تصمیم هیات منصفه
member of the jury U عضو هیات منصفه
verdict U رای هیات منصفه
forewoman U سخنگوی هیات منصفه
verdicts U رای هیات منصفه
diplomatic corps U هیات نمایندگان سیاسی
bench U هیات قضات محکمه
foreman U سخنگوی هیات منصفه
chairman U رئیس هیات مدیره
cabinet council U جلسه هیات وزیران
chairman of the board of directors U رئیس هیات مدیره
law of pragnanz U قانون هیات گرایی
Privy Council U هیات مشاورین سلطنتی
jury man U عضو هیات منصفه
awards U حکم هیات داوری
awarding U حکم هیات داوری
awarded U حکم هیات داوری
award U حکم هیات داوری
chairmen U رئیس هیات مدیره
bar council U هیات مدیره کانون وکلا
delegation U اعزام نماینده هیات نمایندگی
legislator U شارع عضو هیات مقننه
legislators U شارع عضو هیات مقننه
return U گزارش نهایی هیات تحقیق
returned U گزارش نهایی هیات تحقیق
challenging a juror U جرح عضو هیات منصفه
delegations U اعزام نماینده هیات نمایندگی
order in council U تصمیم هیات مشاورین سلطنتی
returns U گزارش نهایی هیات تحقیق
returning U گزارش نهایی هیات تحقیق
groups U دسته دسته کردن
sect U دسته دسته مذهبی
trooped U دسته دسته شدن
troop U دسته دسته شدن
trooping U دسته دسته شدن
scores of people U دسته دسته مردم
shoals of people U دسته دسته مردم
sort U دسته دسته کردن
sorted U دسته دسته کردن
windrow U دسته دسته کردن
sorts U دسته دسته کردن
streams of people U دسته دسته مردم
group U دسته دسته کردن
assort U دسته دسته کردن
distribute U دسته دسته کردن
assort U دسته دسته شدن
regiments U دسته دسته کردن
classify U دسته دسته کردن
regiment U دسته دسته کردن
in detail U مفصلا دسته دسته
sects U دسته دسته مذهبی
they came in bands U دسته دسته امدند
oligrachy U هیات حاکمه حکومتی با عده معدود
striking a jury U تعیین هیات منصفه با روش حذفی
rollover U صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
struck U هیات منصفه تعیین شده باروش حذفی
principal challenger U رد عضو هیات منصفه با دلیل قابل قبول
coaction U عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
to form into groups U دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
controlled reprisal U انتخاب بررسی شده راه کار انتخاب کنترل شده راه کار
panel U صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
panels U صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
order of council U تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
inquisitions U نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
inquisition U نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
perverse verdict U رای هیات منصفه که بدون توجه به راهنمایی قاضی دادگاه
indicts U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
open verdict U رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
indict U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicted U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicting U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
summary conviction U حکم محکومیت صادره ازدادگاه بخش بدون دخالت هیات منصفه
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator. U هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
riders U ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
rider U ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
venire facias tot matrons U دستور تشکیل هیات منصفهای از زنان برای زنی که مدعی ابستنی است
peremptory challenge U رد عضو هیات منصفه به وسیله یکی از اصحاب دعوی بدون ذکر دلیل خاص
lied U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
corporations U شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporation U شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
totaliarian state U دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
bundle U متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundling U متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles U متمرکز کردن دسته کردن دسته
summing up evidence U نطق اختتامیه وکیل در انتهای دادرسی که ضمن ان ادله ومدافعات خود را برای هیات منصفه شرح میدهد
discharge U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharges U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
choicer U انتخاب
selecting U انتخاب
choice U انتخاب
selection U انتخاب
selections U انتخاب
draft U انتخاب
excerption U انتخاب
choicest U انتخاب
choices U انتخاب
drafts U انتخاب
drafted U انتخاب
options U حق انتخاب
delegacy U انتخاب
suffrage U حق انتخاب
option U انتخاب
franchise U حق انتخاب
francs U حق انتخاب
option U حق انتخاب
options U انتخاب
franchises U حق انتخاب
election U انتخاب
franc U حق انتخاب
special verdict U رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
to make a choice of U انتخاب کردن
dialed U انتخاب کردن
Recent search history Forum search
2New Format
1the selected wells are 5 boreholes only, and desired samples quantity is 150-200 kg
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1ترجمه ی stirling numberبه انگلیسی؟
1محمد حسین صحرائی
1well-shuffled deck
1I want to add a meaning, but it doesn't fuction!
2Research approaches are often considered to fall into one of two mutually exclusive categories.
1این جمله اسپانیایی هستش و معنی فارسیش رو میخوام . باگوگل ترنسلیت این معنیشه:متعلق به خانواده پروکوم است و در مفهوم انتخاب گنجانده شده است . اگه میشه معنی جمله اسپانیایی اگه هم نمیشه فقط معنی پروکوم ؟
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com